بحران اوکراین  ـ بخش دوم

 

 

« تزار » عاصی و واکنش فرصت طلبانه ی غرب !

 

   

بحران سیاسی و اقتصادی فراگیری که سال هاست کشور اوکراین با آن روبروست و با شورش های خیابانی و شکل‌های مبارزه خشونت پرهیز هنوز به سر انجامی نرسیده، پدیده‌ای است که با مسائل داخلی و بین‌المللی گره خورده و در هفته‌های اخیر با بحران شبه جزیره کریمه سویه های خطرناکی پیدا کرده است. نگاه مختصری به پیش‌زمینه ها و جریانات در گیر در این بحران هدف این نوشته است.

     با فروپاشی اردوگاه کشورهای « سوسیالیسم واقعاً موجود » در سال ۱۹۹۱ در این منطقه از جهان خلائی بوجود آمد که فرصت های بی‌نظیری را برای سرمایه داری نئولیبرال فراهم ساخت تا اقتصاد بازار را بر ویرانه های حزب ــ دولت های استبدادی پیشین بگستراند. دول سرمایه داری غرب تحت عنوان « گسترش اتحادیه اروپا » اقمار پیشین شوروی را بین خود تقسیم کردند، و هر جا هم که مقاومتی می شد یا ناسیونالیسم سرکش نوینی ( چون یوگسلاوی سابق ) شکل می گرفت که می‌خواست نظام خود را حفظ کند، با لشگرکشی و کمک های پولی و نظامی آنرا بی رحمانه سرکوب می کردند.

     روسیه پس از پشت سر گذاشتن ضربات آغازین فروپاشی، با ظهور ولادیمیر پوتین که بر اساس سیستم اولیگارشی و از میدان بدر کردن رقبا یا به زندان افکندن آن‌ها قدرت گرفته بود، مرحله نوینی را در تاریخ کشور خود آغاز کرد، مرحله ای که با دیکتاتوری فردی، سرمایه داری لجام گسیخته مبتنی بر رانت نفت و گاز، باز سازی صنایع قدیمی و از کار افتاده به کمک دول غربی، ایجاد رعب و وحشت در داخل و خارج و گسترش مناطق نفوذ از طریق زد و بند با مافیایاهای مالی داخلی و بین‌المللی نمود یافت. طبیعی بود که در دیگر مناطق استقلال یافته که هرگز دمکراسی را تجربه نکرده بودند، انواع گرایش های سیاسی ای که سالیان دراز سرکوب شده بود، سر بر آورد. در این میان ولادیمیر پوتین تلاش کرد با دادن پول و امتیاز های سیاسی گوناگون نیروهایی را به پیوستن به فدراسیون روسیه تشویق کند. اوکراین از جمله کشورهایی است که در عین داشتن مرز مشترک با روسیه به فدراسیون آن نپیوسته و استقلال خود را حفظ کرده است. این کشور نقش منطقه ی حائل و پل ارتباطی با غرب جهت صادرات نفت و گاز روسیه را ایفا می کند. اوکراین علاوه برمنابع طبیعی از جمله زغال سنگ، فولاد و گاز این امتیاز را برای روسیه داشته که به آن اجازه استفاده  و استقرار ناوگان دریایی در آبهای دریای سیاه و شبه جزیره کریمه را داده و بدین لحاظ همواره اهمیت جغرافیایی ــ سیاسی ی ویژه ای برای روسیه داشته است.

     دول امپریالیستی نیز از دیر باز تلاش کرده‌ اند در پس نقاب دفاع از دمکراسی و حقوق بشر بازار چهل و شش میلیونی اکراین را از چنگ روسیه بدر آورند، مرز های ناتو را تا مرز های روسیه گسترش دهند و این رقیب عصیانگر و تهدید‌ کننده را تضعیف کنند. کافی است به عنوان نمونه به پایگاه های نظامی ناتو و مخصوصاً آمریکا در آسیای مرکزی و کشورهای پیرامون از جمله افغانستان، ترکیه و آذربایجان از یک سو و پشتیبانی روسیه از ارمنستان و درگیری‌های ابخازین، اوسچین در دو دهه ی گذشته اشاره کرد تا به شدت رقابت‌های قطب های سرمایه داری جهانی شده در این منطقه پی برد.

        روسیه پس از تجاربی که از تحولات کشورهای خاور میانه، بخصوص بهار عربی کسب کرد، زمانی که خواسته بود کشورهایی چون عراق و لیبی نقش مناطق حائل را داشته  باشند، اما نه به پیشنهادش توجهی شد و نه به بازی گرفته شد، سیاست خود را تغییر داد و سیاستی تهاجمی در پیش گرفت. بارز ترین نمونه‌های این سیاست رو در رو قرار گرفتن روسیه با غرب در جریان درگیری‌های سوریه و تحریم های غرب علیه ایران است. در حوادث اخیر اوکراین، روسیه با برنامه‌ای حساب شده و سرعتی که هنوز تمامی سویه های آن مشخص نیست به میدان آمده است. حالا دیگر ورود به این فاز از سیاست بین‌المللی از جانب روسیه قابل پیش‌بینی بود چرا که روسیه در سال ۲۰۰۸ همین سیاست را در گرجستان پیش برد و دو خطه ابخازین و اوسچین را در جنگی ضربتی از گرجستان جدا کرد، دو منطقه ای که مسیر لوله های گاز آسیای مرکزی به دیگر نقاط جهان است و روسیه هر زمان که بخواهد میتواند از این برگی که در دست دارد علیه رقبای خود استفاده کند. اکنون همین سیاست تهاجمی را روسیه در اکراین دنبال می کند.

 

بحران سیاسی اکراین: تضادهای دو نیروی رقیب:  

 

توده های فلاکت زده و بجان آمده از دیکتاتوری، دزدی و فساد اولیگارشها سالهاست که برای دمکراسی و حقوق پایه ای خود در اوکراین مبارزه می کنند. اما یکی از مشکلات اساسی اکراین این است که این کشور علی‌رغم پشت سر گذاشتن بیست سال استقلال، هنوز نه یک دولت کار آمد داشته است و نه یک ملت تثبیت شده. دولت های تاکنونی نه با شیوه حکومتی ی پارلمانی و نه ریاست جمهوری توانسته اند پایه‌ای ترین حقوق مردم را بر آورده سازند. پس از انقلاب نارنجی در سال۲۰۰۴، و روی کار آمدن دولتی متمایل به غرب، روسیه با سیاستی نسبتاً موفق سعی کرده است با استفاده از اولیگارش ها و نهادهای دولتی دست ساخت آنها، جلوی پیشروی این‌گونه انقلابات را در این منطقه بگیرد.

    ویکتور یانوکوویچ که از مهره‌ های وفادار به مسکو است، تا همین اواخر پیش برنده ی این سیاست بود. او که در ابتدا خود ابتکار مذاکرات مربوط به « قرار داد تجارت آزاد » با اتحادیه اروپا را در دست گرفته بود در نوامبر سال گذشته این مذاکرات را متوقف ساخت. از آن پس بود که جنبش اعتراضی ابعاد دیگری به خود گرفت. عصیان مردم، آزاد سازی زندانیان سیاسی و تلاش آن‌ها در پایان دادن به حکومت فاسد یانوکوویچ به کشته شدن هشتاد و دو نفر در درگیری‌ها و فرار یانوکوویچ منجر شد. کشتارهارا در آغاز به پلیس و میلتشیای یانوکوویچ نسبت دادند، اما وزیر خارجه استونی به کاترین اشتن از قول اولگا بوگومولتز، پزشگ و فعال سیاسی، تلفنی گفته بود که کشتارها کار تک نیر اندازان میدان استقلال بوده است. بوگومولتز طبق گزارش روزنامه سوددویچر بعداً گفته ی خود را تکذیب کرد، اما از سوی اشتن یا منبع دیگری این خبر تکذیب نشد، امری که این شک را تقویت کرد که دست‌هایی در کار بوده تا نا امنی و هرج و مرج را در بین مردم دامن زند و آن‌ها را از ادامه مبارزه مستقل خود برای آزادی و بهبود وضعیت معیشت و زیست باز دارد.

     به هر رو، جامعه اوکراین به فاز مبارزه ی خشونت آمیز کشانده شد. هرج و مرجی که نیروهای راست افراطی, نئو نازی ها و ناسیونالیست های افراطی بوجود آورده بودند، وضعیتی بود که برای ارتجاع داخلی و نیروهای امپریالیستی که سالها روی اپوزیسیون دلخواه خود سرمایه‌گذاری کرده بودند، رضایت‌بخش نبود، چراکه میتوانست اوضاع را از کنترل آن‌ها خارج کند. سفر سه وزیر خارجه فرانسه، آلمان و لهستان به اوکراین و قرار روی کار آوردن دولت انتقالی، اصلاح قانون اساسی، رفرم های سیاسی و بازگشت به سیستم پارلمانی دو روز بعد به فراموشی سپرده شد و نیروهای راست افراطی و فاشیست قدرت را بدست گرفتند.  از جمله اقدام‌های فوری آن‌ها قدغن کردن زبان روسی به عنوان زبان رسمی دوم بود که حتی با مخالفت جامعه اروپا روبرو شد. سفر سناتور جمهوریخواه، مک کین، و سپس وزیر خارجه آمریکا، جان کری، در روز سه شنبه ۱۷ مارس و دادن یک میلیارد کمک به پارلمانی که قبلاً قرار بود از نیروهای وحدت ملی تشکیل شود ولی اکنون اعضاء آنرا عمدتا راست های افراطی، ناسیونالیست ها و فاشیست ها تشکیل داده‌اند و در پی آن مشخص تر شدن شکل دولت ائتلافی ی انتقالی  همگی اقدام‌ های غرب برای کنترل خیزش مردمی، قرار دادن حرکات اعتراضی توده ها در جهت برنامه‌های مورد دلخواه خود بود. دولت پوتین هیچ یک از این اقدام‌ها را نپذیرفت.

   اقدام‌های بعدی دول غربی که عبارت بود از کمک یک و نیم میلیارد دلاری به دولت انتفالی و وعده کمک ۱۵ میلیاردی دیگر با مخالفت مسکو روبرو شد. مسکو ابتدا یک میلیارد و هشت صد میلیون دلار کمک را به مدت دو سال با بهره ۵  در صد به اوکراین داد و شرط دادن دو میلیارد بعدی را اجرای شرایط خود از سوی دولت اوکراین قرار داد. در‌ واقع مسکو طوری کمک‌های خود به اوکراین را برنامه‌ریزی کرده بود که همیشه بتواند این کشور را تحت فشار قرار دهد، بدین ترتیب که مشخص کرده بود، بدهی اوکراین نباید از ۶۰ در صد در آمد ناخالص ملی آن بیشتر شود.

     رویکرد غرب هم در زمینه کمک به اوکراین از رویکرد روسیه کمتر ظالمانه نیست. غرب در خصوص کمک به اوکراین همان برنامه ی ریاضت اقتصادی، تقلیل حقوق بازنشستگی و کاهش شدید مزایای اجتماعی را از یولیا تیموشنگو که گرایش به غرب و نزدیکی به ناتو داشت، را دنبال کرد. تیموشنگو در عین حالی که مخالف این سیاست بود، طی دوران صدارت خود هیچ گام مثبتی در راه معضلات سیاسی و اقتصادی جامعه برنداشت، بلکه  معادل ۵/ ۸ میلیارد دلار سرمایه ملی اوکراین را چپاول و کشور را گامی دیگر به تلاشی نزدیک کرد. هم‌ اکنون نیز امپریالیسم غرب همان برنامه ی پیشین خود را پی گرفته است.

    در عین حال باید تأکید کرد که دولت در جامعه اوکراین خصوصی و بین اولیگارشها تقسیم شده و هر اولیگارشی به نسبت حجم دارایی ی خود گروهی از اعضاء پارلمان را خریده است و بعید به نظر می‌رسد که این الیگارش ها قدرت سیاسی را به سادگی بدست نیروهای طرفدار غرب بسپارند و امتیازهای اقتصادی خود را از دست بدهند. هم‌ اکنون نیز شرکت دو اولیگارش، یولیا تیموشنکو و پترو پوروشنکو، که خود به سلطان شکلات معروف است را در فعالیت‌های پیش انتخاباتی شاهدیم. وضعیت اقتصادی اوکراین بقدری وخیم است که دولت انتقالی حتی برای ترمیم زیر ساخت های کشور پول کافی در اختیار ندارد چه رسد برای دیگر مشکلات اجتماعی و اقتصادی. دولت انتفالی گفته است که ظرف دو سال آینده ۳۵ میلیارد دلار نیاز دارد.

  پس از سقوط دولت یانوکوویچ، روسیه کمک‌های مالی خود را به این کشور قطع کرد. سازمان ملل متحد دو جلسه اضطراری داشت که در آن بر مفاد بیانیه ۱۹۹۴ بوداپست که حق حاکمیت و استقلال اوکراین را به رسمیت شناخته تأکید کرد و از روسیه که از امضا کنندگان آن بوده، خواست که به آن پایبند باشد. روسیه همانگونه که در  گرجستان عمل کرده بود، با دستآویز اینکه مردم کریمه خواسته اند که از آن‌ها دفاع و به آن‌ها کمک نظامی کند و همچنین به این دلیل که اکثر مردم کریمه روسی تبارند به آنجا لشگر کشی کرد و مساله رفراندم را پیش کشید.

شبه جزیره کریمه و تشدید بحران :  

شبه جزیره کریمه که به مروارید دریای سیاه معروف است نه تنها به لحاظ وضعیت ژئو پولیتیک و راه ارتباطی روسیه به اقیانوس و غرب بلکه به دلیل منابع گاز و جاذبه های توریستی فراوان از دیر باز بین یونانی ها، رومی ها، هون ها، گٌت ها، مغول ها، تاتارها، سلطان عثمانی و انگلیس، روسیه تزاری و پس از آن بین شوروی و مردمی که کشور خود را با مبارزات طولانی به استقلال رسانده بودند دست به دست گشته است. شبه جزیره کریمه با دومیلیون جمعیت در سال ۱۹۴۵ یک جمهوری خود مختار در اتحاد جماهیر شوروی بود و از سال ۱۹۵۴ به بخشی از جمهوری اوکراین شوروی تبدیل شد در سال ۱۹۹۱ بعنوان جمهوری خود مختار در کنار اوکراین قرار داشت. ۷۷ در صد مردم این شبه جزیره روسی زبان، ۱۱/4 در صد تاتار و 10/1 در صد اوکراینی زبانند. ( ۱). به لحاظ ترکیب نژادی کریمه 58/3 روسی، 24/3 در صد اوکراینی و 12/1 در صد کریمه ای اند. ( ۲ )

   روسیه کشتی‌های جنگی خود را از سال۸۳ ۱۷در کریمه مستقر کرده بود. در سال ۱۹۹۷ با اوکراین قرار داد دوستی امضا کرد و استقرار ناوگان دریایی ی خود را تا سال ۲۰۱۷ تضمین کرد. این قرار داد در سال ۲۰۱۲ تا سال ۲۰۴۲ تمدید شده است.

    بحران اخیر اوکراین این بیم را برای رهبران مسکو بوجود آورد که منافع ژئوپولیتیک دراز مدت خود در کریمه را در خطر دیدند. اقدام سریع آن‌ها در برقراری رفراندم در کریمه واکنشی بود در برابر شرایط نا امن و هرج و مرج پس از فرار ویکتور یانوکوویچ و غیر قانونی دانستن حکومت جانشین او. یانوکویچ هر چند با اکثریت ضعیف، ولی در هر حال با انتخابات آزاد به قدرت رسیده بود. روز یک‌شنبه ۱۶ مارس رفراندم پیوستن به فدراسیون روسیه بر گزار و ۹۷ در صد به طرفداری از آن رأی دادند ( ۳  ) و طبق گزارش اینتر فکس این رقم بیش از ۸۰ در صد بوده است  (۴ ). روز سه شنبه ۱۸ مارس روسیه شبه جزیره کریمه را « کشوری مستقل » اعلان کرد. دولت اوکراین این اقدام را غیر قانونی، مغایر قانون اساسی و دخالت در امور داخلی خود دانست و اتحادیه اروپا نیز آنرا غیر قانونی و در تضاد با حق حاکمیت ملت‌ها اعلان کرد. مسکو اما، اقدام خود را مطابق با منشور سازمان ملل میداند.

    اکنون غرب از این بیم دارد که روسیه مناطق شرقی اوکراین که در صد روسی زبانان آن بالاست را نیز به خاک خود ضمیمه کند، از این روست که اقداماتی چون محدودیت مسافرت پاره‌ای از مقامات بالا و بستن حساب‌های بانکی آن‌ها را به اجرا در آورده است. روسیه در عین حال که اقدام خود را در انطباق با منشور سازمان ملل متحد میداند، سریعاً واکنش نشان داد و پس از آنکه در دور اول تحریم ها سفر پاره‌ای از مقامات آمریکا چون سناتور مک کین به روسیه را غدقن کرده بود در دور دوم که آمریکا تحریم هایی را علیه بیست کارمند عالیرتبه روسیه از جمله سرگئی یاوانف، رئیس کابینه ی پوتین، مقرر داشت، مسکو همین تحریم را برای بن رٌودس، مشاور امنیتی اوباما، کارولین اتکینسن، مشاور اقتصادی بین‌المللی، و دن پفایفر، مشاور ارتباطات او، به اجرا در آورد. این رویارویی ها همچنان ادامه دارد و روسیه که خود را بین سه نیروی بین‌المللی رقیب : آمریکا، اتحادیه اروپا و چین در خطر می بیند، به گسترش مناطق نفوذ خود ادامه خواهد داد.

سوژه های درگیر :

    طی اعتراضات خیابانی که از شروع انقلاب نارنجی دو نیروی متمایل به مسکو و غرب در آن شرکت داشتند، تا همین اواخر هنوز نیروهای درگیر چهره واقعی خود را نشان نداده بودند. ظاهر شدن پرچم هایی با صلیب شکسته، پرچم هایی با علایم بازو بند مخصوص نازی ها و پرچم های راست افراطی و ناسیونالیست ها در هفته‌های اخیر پشتیبانی عملی در میدان کیف پیدا کرد. از درون جنبش ناسیونالیستی پس از استقلال اوکراین در سال ۱۹۹۱ احزاب و گروههای چندی شکل گرفته است. از این جمله است حزب سوسیال ـــ ناسیونال ( SNDU ). این حزب تا اوائل سال۲۰۰۰ حزبی حاشیه‌ای، ضد خارجی و ناسیونالیست افراطی بود. رهبر آن اوله بتهانی بک، در سال ۱۹۹۸ برای نخستین بار به پارلمان راه یافت و سعی کرد علایم و ظواهر فاشیستی و نونازیستی خود را کنار بگذارد. این حزب نام خود را در سال ۲۰۰۴ به اسووبدا ( آزادی ) تغییر داد و در خارج با احزاب افراطی راست اروپا ارتباط بر قرار کرد، احزابی چون حزب ژان ماری لوپن در فرانسه. ورود آن‌ها به پارلمان در گفتمان ضد یهودی و خارجی ستیزی آن‌ها هیچگونه تغییری بوجود نیاورد و موجب شد که گروه پارلمانی « اوکراین ما » رهبر آن را از پارلمان اخراج کند. این حزب در انتخابات ۲۰۱۲ سی و هفت کرسی بدست آورد و به حزب معتبری تبدیل شد.

     بسط ناسیونالیسم افراطی یکی از مسائل مبتلابه جامعه اوکراین است که در دوران زمامداری یانوکوویچ شدت پیدا کرد. ناکارآمدی او در حل معضلات سیاسی و اقتصادی جامعه موجب شد که شمار بیشتری به گروه‌های فاشیست و ناسیونالیست افراطی رو آورند. « حزب آزادی » با برنامه‌ای عوامفریبانه چون مالیات تصاعدی بر سود تجار و قول مبارزه با فساد و کاهش نفوذ اولیگارش ها به میدان آمد، اما هدف اصلی آن تقویت هویت ملی، کاهش نفوذ روسیه، پیوستن به ناتو، مسلح کردن اوکراین به سلاح اتمی، سوویت زدایی، تغییر نام خیابانها و مکانها، پایین کشیدن مجسمه قهرمانان اتحاد جماهیر شوروی سابق، ثبت پیوندهای مذهبی و قومی در مدارک اشخاص بعنوان هویت آن‌ها و ضرورت تاکتیکی « اتحاد مقدس » با دیگر نیروهای اپوزیسیون است. ( ۵) حزب کمونیست اوکراین از سال ۲۰۰۴ خود را تابع آن بخشی از الیگارشی ساخت که یانوکوویچ و « حزب نواحی » نمایندگی اش می کردند و به این ترتیب همان اشتباه تاریخی احزاب برادر قدیم را تکرار کرد!

   در‌واقع هیچ حزب مردمی و مترقی ی قدرتمندی که بتواند بر اعتراضات اخیر هژمونی داشته باشد وجود ندارد و به همین دلیل انواع گروههای دارای ایدئولوژی‌های خطرناک بستر مناسب رشد پیدا کرده اند. از این جمله است گروهی به نام پراوی سکتور ( بخش راست ) که پس از درگیری‌های خیابان کروسوسکی بوجود آمد و سریعاً رشد کرد. اعضاء این گروه ناسیونالیست های افراطی، هولیگان ها، ولگردها و سرخوردگان سیاسی از احزابند. آن‌ها ضد چند فرهنگی، مخالف نزدیکی به جامعه ی اروپا و موافق ارزش‌های سفید پوستان و اروپای مسیحی اند! دست بالا داشتن این گروه‌ها و احزاب راست افراطی، شبه فاشیست، نازیست و شووینیست نماد بیرونی خود را در حمله به چپ گرایان، تخریب ساختمان‌های اصلی آن‌ها، آتش زدن اقامت گاه رهبران آن‌ها و بستن نشریاتشان نمود پیدا کرد. اکنون  مشخص شده است که ایالات متحده طی بیست سال گذشته حدود ۵ میلیارد دلار در حمایت از اپوزیسیون اوکراین سرمایه‌گذاری کرده است. پیوند بین فاشیست های پاندریست ( رهبر فاشیست های اوکراین درجنگ جهانی دوم و شرکت کننده درقتل عام یهودیان ) و ایالات متحده به سالهای حکومت ریگان بر میگردد. ( ۶)

واکنش احزاب و جریانات سیاسی :

 در ایران محافظه کاران در مورد بحران اوکراین حق را به روسیه میدهند و لی اصلاح طلبان از این وضعیت استفاده کرده به حاکمیت هشدار داده‌اند که درصورت باز نشدن فضای سیاسی ممکن است اوضاعی مانند اوکراین در ایران بوجود آید.

    در غرب واکنش‌ها به تصمیم مسکو برای اشغال کریمه متفاوت بود. روز جمعه ۷ مارس رهبران کشورهای اروپا طی نامه‌ای از روسیه خواستند دولت انتقالی ی اوکراین را به رسمیت بشناسد و از اشغال کریمه صرفنظر کند. روسیه این تقاضا را رد و آنرا غیر سازنده خواند و اشاره کرد که در صورتی که آن‌ها تهدیداتشان را عملی کنند، روسیه تلاقی خواهد کرد. کشورهای اروپایی مجازات هایی چون بستن حساب‌های بانکی و جلوگیری از سفر مسئولینی که در اشغال کریمه دست داشته‌اند را رد کردند و آنرا به زمانی که پوتین

حاضر به هیچ نوع مذاکره ای نباشد موکول کردند. آمریکا با فرستادن هواپیماهای جنگی و تجهیزات برای مانور نظامی در لهستان و تقویت بیشتر ناتو و منع سفر مسئولین طراز اول حکومتی روسیه موضع گیری متفاوتی اتخاذ کرد. جامعه اروپا در عین مغایر دانستن تجاوز روسیه به کریمه با حقوق ملت‌ها، بیشتر بر دیالوگ و تماس گیری با روسیه جهت بسط دمکراسی و حفظ حقوق اقلیت‌ها و مشارکت بخش روسی زبان اوکراین در مذاکرات تأکید داشت. در جامعه اروپا سیاست پولی و مالی واحدی پیش گرفته نشده است. در حالیکه لیشتن اشتاین حساب بانکی ۲۰ نفر را مسدود کرد و دولت سوئیس روز جمعه ۷ مارس زمینه بستن حساب شرکت هایی را فراهم کرد که با یانوکویچ مرتبط بودند، احزاب محافظه کار اروپا با فرصت طلبی تحریم ها را به تعویق انداختند. انگلامرکل، نخست وزیر آلمان، جلوگیری از واردات کالاهای روسی را زمانی لازم می‌داند که پوتین در گام های بعدی تلاش کند بخش شرقی اوکراین را به بی ثباتی بکشاند. احزاب سوسیال دمکرات در عین دفاع در حرف از حقوق مردم کریمه، عملاً نمی‌خواهند به امتیازاتی که از پول و سرمایه های اولیگارش های روسی در اختیار دارند چشم بپوشند، ماجرای دستگیری اولیگارش فیرتاش روسی در اتریش و پس از چندی آزادی او با ودیعه ی ۱۲۵ میلیون یورو یکی از نمونه‌های این فرصت طلبی دولت های اروپایی است.

 

 

    روز بیست ۲۶ مارس جوکایزر، رئیس زیمنس در مسکو با پوتین دیدار کرد و از برگزاری موفق برنامه مسابقات ورزشی سوچی تمجید و بر قراردادهای اقتصادی که بامسکو داشت و تداوم آن تأکید ورزید. پوتین نیز در پاسخ گفت که کشورش سعی کرده است ضررهای معاملات زیمنس را به صفر برساند! ( ۷ ) گرهارد رٌس، رئیس کل شرکت نفت و بورس اتریش رسما در مورد ادامه قرار داد گاز و تأمین آن از روسیه و مخالفت با تحریم ها  موضعگیری کرد. دیوید کامرن نیز در همان هفته‌های اولیه بدون اینکه موضعگیری آشکاری کرده باشد، از سرمایه گذاریهای کلان کشورش در روسیه در رسانه‌ها خبر داد.

   رقابت بین روسیه و غرب ادامه داشته و ادامه خواهد داشت. در حال حاضر روسیه برنامه مورد نظر خود را در اوکراین با موفقیت به پیش برده است و از تصمیمات اخیر آمریکا و غرب دایر بر قطع همکاری در زمینه تقویت ناتو در شرق اروپا نگرانی ای از خود نشان نداده است. روسیه که خود را در تحولات پس از فروپاشی و مذاکرات با دول امپریالیستی توهین شده و عضوی کم اهمیت احساس می کند، ( ۸ ) برای کسب جایگاه یک رقیب قدرتمند تلاش‌های جدیدی را در پیش گرفته که نمونه آن آشغال کریمه است.

 کلام آخر:

    این که در جهان در هم تنیده ی سرمایه داری هیچ بخشی نمی‌تواند بدون دیگر بخش‌ها به حیات خود ادامه دهد. اگر اروپا شصت در صد گاز خود را از روسیه وارد می‌کند و چهل در صد صادراتش به این کشور است، روسیه نیز به دلیل وابستگی اش به رانت نفت و گاز و نیازش به صنایع پیشرفته ی غرب قدرت مانوور بسیار کمتری در مقابله با غرب دارد. هر دو قطب هم‌ اکنون در بحران یا رکود اقتصادی بسر می‌برند و هر دو در صدد مصادره ی خیزش مردم ستمدیده اوکراین و سر کار آوردن دولتی نیابتی اند.

   زمانی الکساندر پوشکین با دیدن مخروبه های کاخ خان تاتار در کریمه و تماشای تنها باقیمانده آن که به  « چشمه اشک ریزان » معروف است، سرود :

   « چشمه عشق، چشمه پرتب و تاب. برایت دو گل رٌز هدیه آورده ام،

    زمزمه جاودانه ات را عاشقم و رؤیاهای شاعرانه ات را »

  این روزها، اما، کسی دل به حال چشمه مرمرین کریمه نمی سوزاند بلکه سرمایه داران شرق و غرب در قصر های کریمه و اوکراین تجمع کرده‌ اند تا یکی با استبداد « تزاری » و دیگری با ریاضت اقتصادی کمر نیروهای کار و زحمت اوکراین را بشکنند و مقدمات آنرا هم با سرکوب نیروهای چپ و آزادیخواه در هفته‌های اخیر فراهم کرده اند، همان نیرویی  که بعنوان نیروی سوم برنامه اکراینی مستقل، دمکراتیک و فدرالی را در پیش دارد. بحران اوکراین را تنها با تقویت این نیروی سوم و مبارزه با استبداد پوتینی و دمکراسی ریگانی ــ اوبامایی که در استثمار طاقت فرسا و ریاضت اقتصادی خلاصه میشود میتوان حل کرد. ما نیز که به حق ملل در تعیین سرنوشت خود تا سرحد جدایی باور داریم، ضمن محکوم کردن هرنوع دخالت خارجی، چه از سوی روسیه چه غرب در امور کشور اوکراین، موظفیم از خواست های این نیروی مستقل و آزادیخواه با تمامی نیرو دفاع کنیم.

 

 

                                 هیئت  تحریریه سایت راه کارگر

 

                                      ۴ اپریل ۲۰۱۴

 

 

زیر نویس ها:

 

۱ ـــ روزنامه فاینانشل تایمز ۹ مارس ۲۰۱۴

۲ ــــflot.sevastopol.info

۳ ـــ روزنامه رویتر، ۱۶ مارس ۲۱۴ ، به نقل از آژانس روسی ی RIA .

۴ ـــ به گزارش انتر فکس، ۱۶ مارس ۲۰۱۴.

۵ ـــ لومنددیپلماتیک، ۱۸ مارس ۲۰۱۴ .

۶ ـــ « روسیه، اکراین وغرب » نوشته ی الن وودز، ترجمه مهرداد امامی، به نقل از اخبار روز.

 ۷ ــ شرکت زیمنس هم‌ اکنون مشغول ساختن قطار های مدرن در روسیه است.

۸ ـــ نگاه کنید به کتاب « اوبامین ها » اثر : جیمز من. در این اثر جمیز من از سفر هفت یولی سال ۲۰۰۹ اوباما به روسیه گزارش نوشته و از سه ساعت صحبت پوتین با اوباما و گله گذاری های او در مورد برخورد توهین آمیز بوش و کاندالیزا رایس وزیر خارجه او با خود به تفصیل نوشته است.